شعر در مورد حلوا
شعر در مورد حلوا ،شعر درباره حلوا،شعر درباره ی حلوا،شعر حلو،شعر حلو تویتر،شعر حلو قصیر،شعر حلوا،شعر حلوا دنگ شو،شعر حلوات،شعر برای حلوا،حلوات شعر بنات،شعر درباره حلوا،شعر در مورد حلوا،شعر درباره ی حلوا،شعر در وصف حلوا،شعر حلوا از سعدی،شعر حلوا از حافظ،شعر حلوا از مولوی،شعر حلوا از مولانا،شعر حلوا از صائب تبریزی،شعر حلوا از عطار،شعر حلوا از مثنوی،شعر حلوا از شیخ بهایی،شعر حلوا از خاقانی،شعر حلوا از شمس
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حلوا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
“گر صبر کنی…” تو گفنه بودی اما
حلوا نشدند غوره ها گندیدند!
شعر در مورد حلوا
پر شده کاسه صبرم خبر از حلوا نیست !
می روم از پی خود همسفر چلچله ها …
شعر درباره حلوا
تعجیل فراوان عمل شیطان است
“گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی”
شعر درباره ی حلوا
روزی ز دلم قاری و قوری برخاست
ناگه دل من باز کمی حلوا خواست
شعر حلو
بر روی خطر ها و ضرر بستی چشم
بودند ز بوییدن حلوا در خشم
شعر حلو تویتر
رفتم و ظروف سال پیشین شستم
با سعی یکی کاسه ی حلوا پختم
شعر حلو قصیر
پری نامی به آنها داده حلوا
میان آن سه تن رخ داده دعوا
شعر حلوا
هر آن کس دیده خواب بهتری را
خورد حلوای شیرین پری را
شعر حلوا دنگ شو
نامت
دهانم را شیرین می کند
بیچاره حلوا
شعر حلوات
آخر از برای چندی سال و نیمی اش سور میدهم!
نان و حلوا، خون و اعصاب، شعر و اندکی هم فریاد.
شعر برای حلوا
باید این صبر به سود اندازی
غوره را قندکِ حلوا سازی
حلوات شعر بنات
دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا
کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا
شعر درباره حلوا
ساحل پرازسنگریزه است ووگوش ماهی
سفره ماهی ها حلوا خیرات می کنند
شعر در مورد حلوا
گفته بودی ناشکیبا را کجا بر خوان ما
چرب وشیرین سفره ها از شربت و حلوا کنم
شعر درباره ی حلوا
من به فکر نون و حلوا
که واسه گشنه شیرینه
من می خوام خالی شه از غم
سفره های وصله پینه
شعر در وصف حلوا
هی بشینو نونتو خالی و با شوربا بخور
ننجونتم که مرد بشین یه دیس حلوا بخور
شعر حلوا از سعدی
دریاب مرا به جرعه ای می ای دوست
میسوزد و می نوازد این نی ای دوست
گویند به صبر غوره حلوا گردد
زآن غوره شراب طلب کن از پی ای دوست
شعر حلوا از حافظ
شمع،حلوا،گلاب،پلاکارد
دو در یک این زمین برایش کافیست
شعر حلوا از مولوی
صدها اشارت داشتی با چشم شهلا
رّد نگاهم جانب آن ظرف حلوا
شعر حلوا از مولانا
هرجا حضور یابی چشم من است و دریا
حلوا محال باشد گردش مگس نبـــاشد
شعر حلوا از صائب تبریزی
وقتی رفتم بوی حلوا می اومد
آشی برای پشت پام هیچکی نپخت
شعر حلوا از عطار
خودم هستم و یک بشقاب حلوا
کجا در پشت بامم دیش دارم؟
شعر حلوا از مثنوی
شعرُشعارتو نان شود برای ما؟
احسنتُ مرحبا حلوا شود برای ما؟
شعر حلوا از شیخ بهایی
تلخ کام آمده بلبل به امیدی ای گل
بده کام از لب لعل و دهنش حلوا کن
شعر حلوا از خاقانی
حلوای, نابی ست عجب لب بر لب و زبانت
نمیدهی ارزانم . کز دست دهم ارزانت
شعر حلوا از شمس
شاهنامه آخر ,خط حلو حلوا گفتن است
عجب غزل سرود شیدا از حلوای , دهانت
شعر در مورد حلوا
شیرین نگردد دهان . از حلوا حلوا گفتن
منکه شیرین و مستم ز حلوای خندانت
شعر درباره حلوا
شیر و شکرها خوردم . حلوای , نذری بسیار
نی شیرینش شیرین تر از بوسه , لبانت
شعر درباره ی حلوا
دل , دیوانه سویت. خیال , حلوا خوردن
هم از خال , لبانت هم از قند , میانت
شعر حلو
این شیرین
تلخ می شود
به کامت
کوه را رها کن!
بوی حلوا می آید
از دهان خسرو !
شعر حلو تویتر
آدم نشده هوای حوا داریم
از غوره چه انتظار حلوا داریم
شعر حلو قصیر
در سفره افطار مهیا کرده ام بنده ولی
رنگینگ و تر حلوا و شاطره برای مهمان نیست
شعر حلوا
این مصرع شیرین مرا باز بخوان
گر صبر کنی ز قوره حلوا سازی
شعر حلوا دنگ شو
مرا حلوا هوس کردست حلوا
میفکن وعده حلوا به فردا
شعر حلوات
دهانی بسته حلوا خور چو انجیر
ز دل خور هیچ دست و لب میالا
شعر برای حلوا
از آن دستست این حلوا از آن دست
بخور زان دست ای بی دست و بی پا
حلوات شعر بنات
چو حلوا خورد سرکه از دست شوی
نه حلوا خورد سرکه اندوده روی
شعر درباره حلوا
ما چو حلوایی و حلوا یار ماست
صحن ما را پر ز حلوا کرده اند
شعر در مورد حلوا
همی آرد به من حلوا و نانم
روان از مطبخ دارالجنانم
شعر درباره ی حلوا
به خادم داد یکتا نان و حلوا
برون حلوا درونش پر ز بادا
شعر در وصف حلوا
چو مرد آورد پیش پیر ره بین
نجاست بود حلوا نانش سرگین
شعر حلوا از سعدی
بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا
که حلقه حلقه نشستند و در میان حلوا
شعر حلوا از حافظ
هزار کاسه سر رفت سوی خوان فلک
چو درفتاد از آن دیگ در دهان حلوا
شعر حلوا از مولوی
به شرق و غرب فتادست غلغلی شیرین
چنین بود چو دهد شاه خسروان حلوا
شعر حلوا از مولانا
پیاپی از سوی مطبخ رسول می آید
که پخته اند ملایک بر آسمان حلوا
شعر حلوا از صائب تبریزی
به آبریز برد چونک خورد حلوا تن
به سوی عرش برد چونک خورد جان حلوا
شعر حلوا از عطار
به گرد دیگ دل ای جان چو کفچه گرد به سر
که تا چو کفچه دهان پر کنی از آن حلوا
شعر حلوا از مثنوی
دلی که از پی حلوا چو دیک سوخت سیاه
کرم بود که ببخشد به تای نان حلوا
شعر حلوا از شیخ بهایی
خموش باش که گر حق نگویدش که بده
چه جای نان ندهد هم به صد سنان حلوا
شعر حلوا از خاقانی
عشق چو مغز است جهان همچو پوست
عشق چو حلوا و جهان چون تیان
شعر حلوا از شمس
حلق من از لذت حلوا بسوخت
تا نکنم حلیه حلوا بیان
شعر در مورد حلوا
ندارد هیچ حلوا طبع صهبا
تو هم حلوا و هم صهبا چرایی
شعر درباره حلوا
ولی تب کرده را حلوا چشیدن
نیرزد سالها صفرا کشیدن
شعر درباره ی حلوا
من آن شیرین درخت آبدارم
که هم حلوا و هم جلاب دارم
شعر حلو
نخست از من قناعت کن به جلاب
که حلوا هم تو خواهی خورد مشتاب
شعر حلو تویتر
به اول شربت از حلوا میندیش
که حلوا پس بود جلاب در پیش
شعر حلو قصیر
و گر گوید بدان حلوا کشم دست؟
بگو رغبت به حلوا کم کند مست
شعر حلوا
به حلوا پزی صد کس آتش کند
به حلوا دهان را یکی خوش کند
شعر حلوا دنگ شو
لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
شعر حلوات
اذا کان افتضاحی فیک حلوا
فقل لی مالعذالی و مالی
شعر برای حلوا
مپندار چون سرکه خود خورم
که جور خداوند حلوا برم
حلوات شعر بنات
لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
شعر درباره حلوا
گر سخن خواهی که گویی چون شکر
صبر کن از حرص و این حلوا مخور
شعر در مورد حلوا
صبر باشد مشتهای زیرکان
هست حلوا آرزوی کودکان
شعر درباره ی حلوا
طفل ماهیت نداند طمث
را جز که گویی هست چون حلوا ترا
شعر در وصف حلوا
کی بود ماهیت ذوق جماع
مثل ماهیات حلوا ای مطاع
شعر حلوا از سعدی
معده حلوایی بود حلوا کشد
معده صفرایی بود سرکا کشد
شعر حلوا از حافظ
شکرینست یار حلوایی
مشت حلوا در این دهانم کرد
شعر حلوا از مولوی
بهر خدا قاعده نو منه
هیچ بود قاعده حلوا ترش
شعر حلوا از مولانا
گلوی جان بسوزید از حلاوت
چنین شیرین چنین حلوا چرایی
شعر حلوا از صائب تبریزی
بگشاد سلام سفره خویش
حلوا و کلیچه ریخت در پیش